روز اول:
هدفمون بود ۴ ساعت زودتر فرودگاه امام باشیم. صبح دیدیم، چشم بچه قی کرده. مجبور شدم برم و دارو بگیرم برای چشمش و خود به خود ۴۵ دقیقه عقب افتادیم از برنامه. بعد، اسنپ و تپسی هم به راحتی مسیرهای بیرونشهری رو قبول نمی کنند. و یه کم هم از اونجا تایم کم اوردیم. در نهایت تونستیم، ۳ ساعت قبل از پرواز، فرودگاه باشیم. ولی خدا رو شکر به موقع رسیدیم. ۵ دقیقه بعد از رسیدن ما، پذیرش شروع شد. (ینی زمان مناسب، همون حدود ۳-۴ ساعت زودتر هست که بدون استرس باشید.)
پرینت و اصل مدارک (بلیطها، ووچر هتل، بیمهنامه مسافرتی، گذرنامه و ۱۰۰ دلار برای هر نفر-شب (حتی کودک ۴ ساله)) باید همراتون باشه و هم در مبدا و هم در مقصد چک میشه. دست ِ خود شخص هم باشه حتما. (البته من بچه کوچک همرام بود و برای ما رو به تفکیک چک نکردن.)
نکتههای هر سفر هوایی هم برقرار هست: اگر نیاز دارید، پاور بانک و تبلت در قسمت داخلی هواپیما باید باشه، و نه بار.
مایعات هم داخل بار ممنوع هست. اجسام تیز و عطر حجم بالا هم داخل هواپیما ممنوع است.
سوار هوایپمایی وارش شدیم. به موقع بود تقریبا. پروازمون ساعت ۲ ظهر بود.
خدا رو شکر، پک غذایی خوبی دادن. گرسنه م بود :دی مخصوصا واسه امثال ما که با کودک هستیم. غذاش رو دوس داشت. چلو با ران بوقلمون، ماست، سالاد ماکارونی، شیرینی دانمارکی، نان کوچک، اب گازدار و پک قاشق، چنگال، چاقو. هواپیما نشست. فرودگاه منظم بود. کارمندانش با زبان انگلیسی راهنمایی کردن. مدارک رو چک کردن. ما چون خانواده بودیم، دلارهارو نگرفت بشمره و حتی نگاه هم نکرد. گفت چقدر همراته، منم مقدار دلارمون رو گفتم (بیشتر از قانونش همرامون بود). مهر کرد و تمام. الان منتظر چمدانهاییم.
چمدانها رو گرفتیم، بیرون از درب، دوستان کارگزار (چون ما از طریق تور گرجستان اومدیم)، اعلام میکردند که ایرانیها از این سمت بیاید. ما رفتیم و بر اساس هتل، تور لیدرمون متفاوت بود. خانم خوش برخوردی بودن. حین ترنسفر ما به هتل، توضیحاتی رو ارائه کردند. آفر تور هاشون رو دادن. یه سری از عزیزان خریداری کردند. ولی خب من از قبل، تصمیم داشتم با تور کارگزار جایی نرم. بخاطر هزینههاش و تور نگرفتم. (و الان که سفرم تموم شده، راضی هم هستم.)
این از این. حس خیابونهاش خوبه. ولی خب مدرن نیست. اب و هوای امروز بارونی بود. دیدن مناظر، مغازهها، ادمها و خودروها برای من جالب بود. در نهایت و به طور خلاصه، ما رو رسوندن به هتل. هتل روستاولی پالاس. متاسفانه بعضی از همراههای ما به اشتباه هتل روستاولی۳۶ رو خرید کرده بودند. وارد هتل کوچک روستاولیپالاس شدیم. بسیار کوچک. دو طبقه و بدون اسانسور. حس اقایی که رسپشن بود، خوب بود. اتاق رو گرفتیم. رو به کوچه.

سشوار، کتری برقی، یخچال کوچک داره. توالتش خدا رو شکر شلنگ داره. پریزهاش هم مثل ایرانه و اوکیه. کلا اتاق و هتل فسقلیمون تا اینجا که تحویلش گرفتیم، حس خوب داشته. تخت دوبلش، دو تا تخت یک نفره به هم چسبیدهست و نور اتاق هم کمه. عکس هتلها طبیعتا بهتر از خود هتل هست. این رو مسافرهای دیگه هم میگن. ولی من از هتلمون خوشم اومده تا اینجا. و مرد رسپشن هم، خوش انرژیه.

پیاده رفتیم ایستگاه مترو روستاولی. اولش خواستم با دستگاه ور برم که کارت مترومانی رو بگیرم (که برای مترو، اتوبوس و تلهکابین هست). نتونستم. از یکی از جوونها انگلیسی پرسیدم و گفت از خود باجه باید بگیری. ۲ لاری بابت خود کارت دادم. ۱۰ لاری هم شارژ کردم. متروها بسیار عمیق بود (پله برقی طولانی ولی یک تکه تا دم قطار). تجربه باحالی بود کلا. قدیمی و پرسرعت. تا سوار شدیم، یک اقای جوانی بلند شد تا من، همسر و فرزندم بنشینیم کنار هم و خودش ایستاد. خب فرهنگ جالبی بود.

یک ایستگاه رفتیم تا میدان آزادی. رفتیم قدمزنی در پاساژ گالریا. شام هم جاتون خالی، مکدونالد زدیم. (دو تا همبرگر ساده، دو تا سیبزمینی، دو تا نوشابه لیوانی در مجموع ۲۳.۹۵ لاری) بعد هم که شام رو خوردیم، ساعت ۱۰، پاساژ رو بستن و ما هم پیاده از میدون ازادی تا هتلمون اومدیم.
روز دوم:
صبح بیدار شدم، رفتم صبحانه. صبحانهش ساده و جذاب بود برای من. نه ۳۰ قلم بود، نه ۲ قلم. ولی هر چی بود، مزه داد و باز به من چسبید. بعدش تنهایی رفتم دو تا ایستگاه اتوبوس پایینتر و یک سیم کارت سلفی خریدم ۶ لاری به همراه ۵ گیگ اینترنت ۷ لاری. که در مجموع شد، ۱۳ لاری. راستی برای عبور از خیابون روستاولی هم، کلی زیرگذر بامزه داره.
برگشتم هتل و با اتوبوس با بچهها رفتیم سمت پل صلح و پارک ریکه و تله کابین که بریم ناریکالا که به دلیل باد شدید تله کابین تعطیل بود. پیاده رفتیم تا قلعه که در حال بازسازی بود و تا نزدیکش رفتیم و اون پیاده روی با شیب تند، ارزشش رو داشت و برگشتیم پایین و یه چیز خوردیم و دیدیم تله کابین راه افتاده. رفتیم اونجا، یه دستگاه نارنجی بود که باهاش کارتمو شارژ کردم. البته توی خود تله کابین هم بادجه نفری بود که بشه شارژ کرد از طریق ایشون. ولی کار با دستگاه برام جالب بود. پول رو دادم. زد که ۱۰ لاری هست و گفتم شارژ کنه و انجام شد. شبیه به شارژ کارت متروی تهران خودمون با این تفاوت که اسکناس رو از من گرفت. ولی داخل ایران، فقط با کارت بانکی میشه. اون بالا هم که رفتیم خیلی خوب بود، کل شهر زیر پات بود. و یه چندتا لیوان خریدیم برای سوغاتی. (الان که بسفر تموم شده فهمیدیم که اشتباه کردیم و اون بالا خرید کردیم. بسیار گرون تر از باتومی بود.) بعدم که با تله کابین برگشتیم.
بعد نزدیک همون میدان اروپا، کلیسای متخی بود که رفتیم. و خب باید پوشش داشته باشید. در حال برگزاری یک مراسم هم بودند که من نمیدونم داستانش چی بود. در نهایت هم با اتوبوس برگشتیم هتل. هزینه تله کابین رفت، نفری ۲.۵ لاری. برای کودکان هم رایگان. اتوبوس هم نفری یک لاری. از چرت نیمروزی، حدود ساعت ۸ شب بیدار شدیم. نماز خوندیم. قول داده بودیم به بچه که ببریمش شهر بازی. بدو بدو کردیم، حدود ۲۱:۴۵ رسیدیم. هر کارت شهر بازی ۲ لاری بود. خریدیم.
۲ لاری هم دادم یه بازی ساده دخترم سوار شد. سوار مترو شدیم و رفتیم به یه شعبه kfc که زده بود تا ۳ صبح باز هست. متاسفانه وقتی با مترو رفتیم (و ایستگاه دلیسی پیاده شدیم). پیاده رفتیم تا پاساژ سیتی مال. دیدیم راه نمیدن و فقط دلیوری داره. خلاصه با پیک موتوریها گپ زدیم. یکی انگلیسی بلد بود و گفت اپ wolt (اپلیکیشن سفارش غذای اینترنتی) رو نصب کنید. نصب کردم با سیم کارت گرجی (سلفی). سفارش دادم و اورد دم هتل. البته برگشتنی هم تا هتل، یاندکس (اپلیکیشن تاکسی اینترتنی) زدم و با ۶ لاری برگشتیم.
یه نکته اینکه، اخر سفارش که شده بود ۲۷.۰۹، از من پرسید پولت چقدریه. زدم ۳۰ لاری. که متاسفانه بعد از تحویل غذا یه مشت سکه به من تحویل دادن.
روز سوم:
صبح که بیدار شدیم، صبحانه هتل رو خوردیم، با اپ TTC (که یک اپلیکیشن عالی و فوق العاده برای تفلیس هست (ترکیب پیاده و اتوبوس))، حرکت کردیم به سمت کلیسای ترینتی. فضا و ابهتش واقعا ما رو به وجد اورد. قبل از ورود به فضای اصلیش، یک مراسم عزاداری هم در حال برگزاری بود اونجا. بعد از اون، دوباره با TTC به سمت پارک جینو (پارک ابی تفلیس) حرکت کردیم. ولی واقعیت پشیمون شدیم که با اتوبوس رفتیم. خیلی مسیر طولانی و شلوغ بود. و باید بین خطوط اتوبوس رو پیاده می رفتیم. خب به خاطر کم تجربگی بود. ولی دقیقاً جلوی درب پارک ابی جینو، ایستگاه داشت. خلاصه رسیدیم اونجا.
اصلیترین دغدغهی ما برای رفتن به پارک ابی، حتی قبل از سفر، این بود که ایا دما، مناسب رفتن به پارک ابی هست یا نه. و اینکه ایا با توجه به اعتقادات ما، پوشیدن مایو اسلامی مجاز هست یا نه. اون روز، هوای تفلیس ۲۲ درجه بود. ماام تنظیم کرده بودیم ساعت ۱۲-۱۳ اونجا باشیم که ساعت ۱۴ رسیدیم عملا. قبل از پرداخت، پرسیدم، مایو اسلامی مجاز هست؟ مدیرشون رو صدا زدن. منم مایو رو در اوردم، دست زد و دید که واقعا مایو هست (و فقط فرقش اینه که پوشیدهی کامله)، اوکی داد. بهش گفتم، بلوز و شلوار مایو، از هم جداست. مشکلی نداره؟ گفت مهم نیست و خدا رو شکر، همه چیز اوکی شد.
در رابطه با قیمتش، من هم نفری ۳۹.۵ لاری شنیده بودم هم ۶۹ لاری. که مورد اول صحیح بود. شاید چون وسط هفته بود. نمی دونم. کودک ۴ ساله هم که رایگان. (نمی دونم تا چند سال رایگان هست) رفتیم داخل، رختکن اقایان و خانمها متفاوت بود که خدا رو شکر، من یه کیسه اضافی داشتم که وسایل خودم رو بریزم داخلش.
وارد فضای استخر کودک شدیم که سر بسته بود و دمای آب هم عالی. جای همه خالی. خودم هم از سرسرههای بلندش استفاده کردم که اونا هم عالی و بسیار هیجانانگیز بودن. (این نکته رو هم بگم که استخر سربسته بود، ولی هنگام عبور بین استخرها باد میومد. که خب قابل تحمل بود و ما، حوبه تن ِ بچه می کردیم که سرما نخوره (و خداروشکر سرما نخورد.)
فرزندم، وقتی که حسابی خسته شد، رضایت داد که بیایم بیرون. راستی قبل از ورود پرسیده بودن که خوراکی دارید؟ گفتیم اره ولی نمیخوریم. گفت لطفا تحویل بدید. که ما هم دادیم و برگشتنی گرفتیم. اومدیم بیرون، من یاندکس زدم تا هتل که ۹.۳ لاری بود. و راحت برگشتیم هتل. رفتیم یه مک دونالد زدیم و استراحت کردیم. بعد از اون هم شب رفتیم سوپری، یه نونهای باحالی داشتن به قیمت ۱.۵۵ لاری. گرفتیم و چند تا کتلت اورده بودیم. یه شام سبک زدیم و خوابیدیم.
روز چهارم:
امروز هم صبحانه رو خوردیم هتل و خواستیم اتاق رو تحویل بدیم که یه دست با ما داد و گفت اوکیه، بفرمایین. که در نوع خودش جالب بود که پروسه تحویل (چکاوت) خاصی نداشتیم. با یه ون بنز اسپرینتی اومدن دنبالمون برای حرکت به باتومی. تورلیدر پیاده شد و ما موندیم راننده زبون-متفاوت. هر چی گفتیم سرده، کولر رو کم کن، نکرد. فعلا هم یه جا نگه داشت واسه سرویس. که بسیار کثیف بود. مث بین راهیهای قدیم خودمون. اب که داخل سرویس نبود. هزینه هر نفر هم ۰.۵ لاری بود. البته بعدش رفتیم جای دیگه سرویس بهداشتی که ۱ لاری بود. توالت های بین راهی اُپن (درهای نصفه) بود. بدون اب و با کاغذ!. البته دو سه تا بطری گذاشته بودن. ولی خیلی کثیف بودن و ترجیح میدادی با اون اب ها نشویی خودت رو) جاده زیبا و پر از مزرعه و اسب و گاو. مثل جادههای شمال ایران. در کل، اونقدر که فکر میکردیم سخت نبود طی این مسافت.
ونی هم که توش بودیم اسپرینتر (یک مدل از ونهای بنز بود). رسیدیم. شهر، حالتی قدیمی وبا ساختمونهای نمگرفته بود. کلا لول شهر پایین بود حین ورود. اول به هتل ما رسیدیم. گرندپالاسهتل. ۲۰-۳۰ تا پله میخورد تا بالا. تور لیدر اونجا منتظرمون بود. سلاملیک کردیم و کلید یک اتاقی رو داد به ما در طبقه ۴. اومدیم بریم سمت اسانسور که برق رفت. سریع گفت کلیدو بدید. کلید رو دادیم وکلید یه اتاق داد توی ط۲. خودش هم چمدونا رو برداشت از پلهها رفت ط۲. بهش گفتم داستان برق چیه؟ برق اضطراری دارین دیگه؟

گفت اره. ۱۰ دقیقه طول میکشه. که یک ساعتی طول کشید و یه ذره خورد توی حال من. ولی خب اتاق ما (با اینکه دو تخته گرفته بودیم)، سه تخته بود. که من واقعا خوشحال شدم. لول شهر و هتل از تفلیس پایین تر بود. ولی خیلی هم بد نبود. شایدم بود (در کل هتل گرند پالاس باتومی رو دوست نداشتم. یک مقدار هم کف هتل کثیف بود.) خلاصه مستقر شدیم. یه تکه موکت هم حتی کف اتاق نبود. اب خوردن نداشت اتاق و باید جداگونه میخریدی. اب معدنی بزرگ از سوپر مارکت ۱.۸ لاری بود.

مستقر که شدیم، تصمیم گرفتیم بزنیم بیرون و بریم مجسمه علی و نینو رو ببینیم. اپ اتوبوسش مث اپ تفلیس (TTC)، خفن نبود. حالا بعدا میگم. دیدم نمیتونم بفهمم داستانش چیه. خلاصه یاندکس زدیم واسه رفتن به اینور و اونور. یه پایی به اب زدیم با دخترم. ساحل سنگی. کلی قدم زدیم. شام رو رفتیم یه رستورانی به نام old boulevard رفتیم که عااااالی بود از نظر فضا، موسیقی ارامشبخش زنده و البته قیمتهاشم بد نبود. خینکالی (۶عدد)، ۱۶ لاری و خاچاپوری هم ۱۵ لاری. یه نوشابه کوکا شیشهای هم ۷ لاری (!). که در کل چسبید و طعم اینا هم خوب بود. بد نبود. بعدم یاندکس به هتل و لالا. رسپشن هتل رو دم هتل دیدیم. بنده خدا رفت برامون ۲ تا اب معدنی بزرگ خرید و اورد. دمش گرم. (و حتی روز اخر هم هزینه اون رو از ما نگرفت – کلاً رسپشن هاش باحال و با معرفت بودند.)
روز پنجم:
به ما گفته بودن، صبونه از ۹ تا ۱۲ ه. ماام کلی خوشحال بودیم که ایول، سیر میخوابیم فردارو. بیدار شدیم و تا بریم پایین ۱۱ ۱۱:۱۵ شد. دیدیم هیییییچ خبری نیست. دارن واسه ما صبونه میارن فقط. اوردن روی میزمون چیدن. که دیدم رسپشن اومد و با لبخند گفت صبحانه ۹ تا ۱۱. که متوجه شدیم، اولش اشتباه به ما گفتن تا ۱۲. خلاصه دمشون گرم. بدون هیچ حرف و منتی، صبونه چیدن و ما خوردیم. صبحانهی بسیار ابتدایی ولی خب چسبید. بعد از اون زدیم بیرون به قصد دلفیناریوم.
۳ لاری با یاندکس رفتیم. پیاده شدیم و دیدیم که انگار توی باغ وحش هستیم. دور دریاچه نوریگلی باغ وحش بود. ساعت ۱۲ پرسونپرسون، رسیدیم به اونجا. دیدیم برای اولین سانسی که دارن بلیط میفروشن ساعت ۷ غروب هست ۲۵ لاری. و ۲۰ لاری برای ساعت ۴ فردا و ۲۵ لاری برای ساعت ۷ فردا. عملا باید علاف میشدیم که ما برای ساعت ۴ فردا رو خریدیم. بعدم نماز رو توی چمنهای پارک نوریگلی خوندیم و پیاده رفتیم حیوونهای باغ وحش رو دیدیم و بعد از اون هم به اصرار خانمم رفتیم ایستگاه اتوبوس و از دو تا دختر نوجوون پرسیدیم برای ایستگاه باتومیمال.
اتوبوس توی باتومی نفری ۰.۳ لاری هست و از همون کارت مترو مانی تفلیس میشد استفاده کرد. توی باتومیمال میشه خرید اقتصادی کرد. یه چیزایی خریدیم به اصرار خانمم رفتیم که سوار اتوبوس شیم. از چت جیپیتی پرسیدم و گفت میتونی برای برگشتت به هتل، فلان شماره مسیرهارو سوار شدیم. سوار شدیم و رفت و رفت، تا دیدیم داریم از شهر خارج میشیم دیگه بعد از ۱۰ ایستگاه پیاده شدیم و رفتیم ایستگاه اونور خیابون، بالاجبار اپ ِ نچسب اتوبوسشون رو باز کردم.
اپی با نام Batauto. خطوط اتوبوس رو لایو نشون میداد. چون زبان نقشهش گرجی بود کارو سخت تر میکرد. خلاصه ایستگاه تقاطعی و شماره خطهای درست رو پیداکردیم (با مشابه سازی با گوگل مپ) و برگشتیم هتل. یه استراحت نصفه نیمه کردیم و با نیت رفتن به KFC یه یاندکس زدیم و رفتیم میدون اروپا (اینجا هم یه میدون اروپا داره که جذاب بود). شام رو زدیم و پیاده رفتیم سمت بلوار باتومی و لب دریا. از مسیر فوارهها هم رفتیم. جذاب بود. بعدم ساعت ۱۱ فوارههای موزیکال قطع شدند. ماام ۱۱.۵ ۱۲ یاندکس زدیم ودیدیم دو برابر رفت شده قیمتش. بلت زدیم و برای اولین باز، بلت بهتر یود به لحاظ قیمتی. یه تویوتاپیریوس دیگه اومد و سوار شدیم و برگشتیم به هتل و لالا. (کلا روزها یاندکس قیمتش بهتر بود و شب ها بلت)
روز ششم:
صبح، صبحانه رو توی هتل خوردیم. در حال اماده شدن برای رفتن به بازار محلیشون هستیم. هوپا بازار. اینطور بگم که وسایلی که نماد گرجستان در تفلیس خریدیم. ۲۰ و ۲۵ اینجا ۱۰ و ۱۵ بود. اخه ما از کنار قلعه ناریکالا هم خریدیم. خیلی گرون بود اونجا. حتما اگه باتومی هم میاید، خریدهاتون رو از باتومی انجام بدید. بعد از این ها رفتیم سراغ دلفیناریوم که بلیط ساعت ۴ش رو دیروز خریدیم. خیلی هیجان انگیز بود برای ما. لذت بخش بود. در نهایت باز هم رفتیم باتومی مال و از ایستگاه جلوش، اتوبوس 1a رو سوار شدیم.
این نکته رو هم بگم، که نقشه اتوبوسهاشون ۱۰۰٪ با واقعیت منطبق نیست و ممکنه موقتا مسیری بسته شده باشه. که خب تشخیص این موضوع کمی سخته. خلاصه رسیدیم به هتل و استراحت کردیم. بعد از مقداری استراحت و جمع کردن وسایل، رفتیم میدان اروپا برای شام. جاتون خالی مک دونالد. سفارش رو دادیم و خوردیم و با بلت هم برگشتیم با لیدر تور باتومی هم هماهنگ شدیم و گفت فردا ساعت ۰۷:۵۰ منتظر باشید برای ترانسفر به فرودگاه.
روز آخر:
از خواب بیدار شدیم و جمع و جورای اخری رو کردیم. رفتیم پایین. حدود ساعت ۸ اومدن دنبالمون. سوار شدیم و ایرانیهای دیگه رو از هتل های دیگه برداشتیم و رفتیم سمت فرودگاه. یه فرودگاه کوچک. امور پروازی انجام شد و سوار هواپیمای وارش و والسلام، نامه تمام.