30
17.3K
21 تیر 1394 16:43
سفر به سرزمین سبز مالزی ( بخش 1 ) مالزی سومین سفر خارج از کشور من بود ، قبلا یه بار دبی رفته بودم و از دبی خوشم اومده بود برای همین هم دومین سفرم رو هم دبی انتخاب کرده بودم البته
سفر به سرزمین سبز مالزی ( بخش 4 ) روز دوشنبه که درواقع روز ششم از سفر ما به مالزی بود طبق برنامه و بلیط هایی که تهیه کرده بودیم برا ساعت ده صبح حرکت به سمت دهکده فرانسوی و باغ ژاپنی
سفر به سرزمین سبز مالزی ( بخش 3 ) ایستگاه بعدی که ما پیاده شدیم ایستگاه 6 یا برجهای تایمز اسکور بود تو این منطقه هم مراکز خرید زیادی هست هم اینکه خود این برجها یکیش هتله یکیش مرکز خرید خیلی بزرگی
اسم شهر وان رو برای اولین بار از یکی از دوستان ارومیه ای مون شنیدم. شهری مرزی که دوستمون خیلی ازش تعریف می کرد ولی خب هیچ وقت مسافرت بهش برای ما جدی نشده بود و برنامه خودمون این بود که هر زمان که برای
با عرض سلام به کلیه دوستان و خوانندگان سایت لست سکند. از آنجایی که من در سفرم به استانبول از تجربیات و راهنمایی های بسیاری از دوستان در این سایت استفاده کردم، تصمیم گرفتم که پس از برگشت، تجربیات شخصی خودم را نیز در اختیار
بعد اینکه کمی انرژی گرفتیم، تصمیم گرفتیم که خیابان جمهوریت رو ادامه بدیم و سری هم به برند های کوتون، وای کی ام و فلو و اینها بزنیم و از مرکز خرید آیدین هم دیدن کنیم. خیابان جمهوریت رو ادامه دادیم و اولین جایی که
سلام دوستان عزیز و گرامی. از اوایل سال 1394 بود که دنبال یه فرصتی میگشتم که سفری داشته باشن به شهر وان. تاریخ ها رو این ور اونور میکردم تا بتونم هم مرخصی بگیرم و هم یه مسافرت یکی دو روزه برم وان. هفته ی
بعد از دیدن گلخانه هم سوار تراموا شدیم و به سمت هتل رفتیم ،خدا رو شکر اطراف هتل پر بود از انواع غذاخوری ها که ما یکی از این غذاخوری ها رو انتخاب کردیم و نهار کباب ترکی خوردیم که فوق العاده خوشمزه بود. نون
دوباره برگشتیم و سوار مینی بوس شدیم تا به سمت ایستگاه زیتون بورنو بریم که از همونجا خیابان مرتر شروع میشد.خیابان مرتر هم که بنجل فروشی بیش نبود که فقط از اونجا خریدهایی مثله شلوار جین و تیشرت و یه سری لباس های بنجل رو
اکوا مارین هم محیط خوب و تمییز و قشنگی بود ولی از شانس بدمون اون روز هوا ابری و آفتابی بود و برای شنا هوا نسبتا خنک بود ولی خب چندتا استخر خیلی خوب داشت و چندتا سرسره بقیه بازی هاش که موج مصنوعی و
با عرض سلام و خسته نباشید با توجه به سفرنامه هایی که قبل از رفتن به استانبول خونده بودم امروز تصمیم گرفتم که سفرنامه ام رو با توجه به تجربیاتی که خودم در این شهر بدست اوردم در اختیار خواننده های لست سکند بذارم.
قبل از رسیدن به میدان کلیسا یک توپ عظیم جنگی چشممان راخیره کرد. این توپ که به توپ ایوان مخوف معروف است و عنوان بزرگترین توپ جنگی جهان را یدک میکشد، 5/5متر طول و 40 تن وزن دارد و در سال 1586 به دستور ایوان
برای امروز، ناهاردر برنامه نبود.تا ساعت 17 که باید برای دیدن سیرک آماده می شدیم 2 ساعتی فرصت داشتیم. خانم در اتاق مشغول استراحت شد و من به دکه خیابون اطراف هتل رفتم تا کمی تنقلات بخرم.چند تا کیک و نوشابه و بیسکویت گرفتم و
ساعت 21 بعد از صرف شام در هتل ، به فکر برنامه های فردا چهارشنبه بودیم که انشاالله یک روز به یاد ماندنی دیگر رقم بخورد . چهارشنبه 27 مرداد1389 روز سوم برنامه قبل از ظهر : دیدار از موزه هرمیتاژ عصر
سفر رویائی به سرزمین تزارها تابستان، هم از نظر طولانی بودن طول روز و هم از نظراستفاده و لذت بردن ازگل و گیاهان سبزو خوش رنگ و مناظر زیبای طبیعت، یکی از فصلهای مناسب جهت گردشگریست و چه جائی بهتر از روسیه که هم طولانی ترین
لازم بذکره که این اتاق بصورت 24 ساعته با 4 تا دوربین مدار بسته و چراغهای 24 ساعته روشن کنترل میشد . یه چند دقیقه ای که گذشتو خودمو پیدا کردم و به اطرافم واقف شدم رو یکی از صندلیها نشستمو و به بخت بدم
سفرنامه یا بهتر بگم رنج نامه ای رو که میخوام واسه عزیزان بیان کنم داستان تجربیات و اتفاقات تلخیه که درسفر ما (من و همسرم) به کشور ترکیه شهراستانبول برامون به وقوع پیوست . باشد که شاید روزی این تجربه تلخ ما، راهگشا و یا
سفرنامه هندوستان زمانی که ما به گوا سفرکردیم هفته آخر مرداد ماه بود. در آن زمان فصل مانسون میباشد. و برای ما که چند ماه بود که در هندوستان زندگی میکردیم این آب و هوا هم آشنا بود و هم بسیار دلچسب. سالها بود که قصد
هفته اول مهر ماه 91 به همراه همسرم، پدر و مادر و خانواده خواهرم برای اولین بار به آنتالیا سفر کردیم. در ایام تابستان که به دنبال تور میگشتم در جایی اسم هتل مردان پالاس را دیدم. چند سال قبل در شبکه lux
سفرنامه دبی ( شهر رویایی و با شکوه ) (بخش 2) نیم ساعت ما داشت تمام می شد که برگشتیم به سمت ماشین ، همه سوار شدن و حرکت کردیم به سمت پالم آتلانتیس ، پالم از بالا شبیه درخت نخل بود